ماهورماهور، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ماهور کوچولو و مامان و بابا

۲۶ شهریور ۹۶ (یکشنبه)

1396/6/27 12:12
نویسنده : مامان و بابا
66 بازدید
اشتراک گذاری
دیروز ۲۶ شهریور ماه من و مامان و بابا از خونه بابا بزرگ حرکت کردیم تا برگردیم خونمون مثل همیشه راه طولانی و گرما هم زیاد بود یه مقدار که حرکت کردیم به بابام گفتم "چرا نمی گی ماهور یه حرفی بزن یه چیزی بگو؟" که این جمله باعث خنده مامان و بابام شد. موقع نهار هم شیراز که ایستاده بودیم و مامانم رفته بود غذا سفارش بده و بابا هم بیرون کنار ماشین ایستاده بود منم که خواب بودم و وقتی از خواب بیدار شدم کسی رو تو ماشین ندیدم شروع کردم با صدای بلند صداشون کردن و بابام اومد تو ماشین و بهش گفتم من که دراز کشیده بودم نتونستم ببینمت.
بعدش از بابا سراغ مامان رو گرفتم که اون برای اینکه سر به سر من بذاره گفت مامان رفته برات خورشت بادمجان بگیره (چون میدونست من بادمجان دوست ندارم) که من گفتم فوری برو بهش بگو من کوبیده میخوام و بابام گفت باهات شوخی کردم و با هم خندیدیم
بعدش رفتیم توی یه پارک همون نزدیک نهار رو خوردیم و به سمت اصفهان حرکت کردیم و حدود ۹ شب رسیدیم . اینگونه بود که مسافرت تابستانی و تعطیلات تمام شد
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)