اولین های ماهور
ماهور عزیزم در این پست قصد دارم تا اولین های تو رو بنویسم چه اون چیزهایی که از حالا برات اتفاق می افته چه اونایی که قبلا اتفاق افتاده .
١- اولین باری که ماهور غذای کمکی خورد روز دوشنبه ٢٦/١/١٣٩٢ بود که براش فرنی درست کردم و خیلی هم خوشت اومد و حالا بعد از سه روز کلی از فرنی خوشت اومد و قاشق رو از دست من میگیری و میکنی تودهنت البته بیشتر دور دهنت رو فرنی می میمالی .
٢- اولین باری که تونستی غلت بخوری و بری روی شکم ٦ فرودین ١٣٩٢ بود و تا الان که فروردین ماه داره تمام میشه توی اینکار حسابی ماهر شده ولی فقط میتونی روی شکم بری و نمی تونی برگردی .
٣- ٦ فروردین ١٣٩٢ اولین باری بودکه تونستم توی گهواره بخوابونمت و تا پیش از اون حتما باید توی تشکت می ذاشتمت و با کمک یه نفر دیگه مثل ننو تکونت میدادیم تا بخوابی بعد میذاشتمت توی گهواره ات .
٤- اولین عروسی که رفتی عروسی دختر عموی من بود و اون موقع برای تعطیلات نوروز من و تو چند روز زودتر رفته بودیم و بابا نبودش. بنابراین اولین عروسی که رفتی ٢٠ اسفند ١٣٩١ بود .
٥- اولین مهمانی ات عزیزم چهارشنبه 24 آبان 91
٦- ماهور عزیزم امروز شنبه ، ٧/٠٢/١٣٩٢ برای اولین بار تونستی از روی شکم به کمر بچرخی و خودت حسابی از اینکار خودت خوشحال شده بودی
٧- اولین باری که گریه کردی و اشک از چشمات اومد روز ٢٧ بهمن ١٣٩١ بود که رفتیم گوشهات رو سوراخ کردیم . اون روز بقدری روز سختی برای ما بود که از اینکه گوش ات رو سوراخ کردیم پشیمون شدیم .
8 - اولین باری که تونستی چهار دست و پا بری چهارشنبه 26 تیر 92 زمانی بود که خاله آزاده خونمون بود .
9 - چهارشنبه 2 مرداد 92 وقتی داشتی آب میخوردی برای اولین بار دندونت که تازه داره در می آد با لیوان برخورد کرد و فهمیدم که دیگه دندونی که این چند وقته منتظرش بودیم داره پیدا میش
10 - 4 شهریور ماه برای اولین بار وقتی که دستت رو به مبل گرفته بودی ، رها کردی و روی پاهات ایستادی
11- 3 هفته بعد از اینکه با کمک مبل ایستاده بودی و دستات رو آزاد کردی اینبار از حالت نشسته بلند شدی و تونستی روی پاهای کوچیکت بایستی (25 شهریور