ماهورماهور، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ماهور کوچولو و مامان و بابا

با عرض پوزش

1392/1/29 15:44
نویسنده : مامان و بابا
185 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه داره تقریبا ١ ماه میشه که به دلیل مشغله کاری نتونستم روزنگار ماهور عزیزم رو براتون بنویسم اما حالا که یه مقدار سرم خلوت تر شده قصد دارم خاطرات این چند وقته رو براتون بگم خاطراتی که شامل سختی ها و شیرینی های زیادی هست

* اول از اونجایی که شروع میکنم که بابا و مامان من ( پدربزرگ و مادر بزرگ ) و البته دایی جونش اومدن تا بموقع بدنیا اومدن ماهور گلم کنارم باشن  . اونا که اومدن من خیلی خیالم راحت شد و یه آرامش خاصی پیدا کردم چون حالا دیگه مامانم اینجا بود و میدونستم از پس ارهای خونه که واقعا دیگه برام سخت شده بود بر می آد و من می تونم احتمالا این یک هفته آخر رو از غذاهای خوشمزه اش بخورم .

* خوب با وجود اینکه برام غدا درست میکرد و من تقریبا از کار خونه فارغ شده بودم اما به دلیل اینکه باید اونا عصر ها میبردم دکتر خیلی هم نمی تونستم استراحت طلق کنم تا جایی که من درحالیکه کمتر از ٤٨ ساعت تا بدنیا اومدن ماهور زمان باقی مونده بود با مامان و بابام تو مطب دکتر بودم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)