روز نوشته های ماهور
توی این چند روز ماهور گلم حسابی بی تابی میکنه خصوصا شبها که میخواد بخوابه حدود ٢ ساعت گریه میکنه تا بخوابه ، دکتر هم میگه بخاطر کولیک معده است و این مساله حسابی اون رو اذیت میکنه و هیچکدوم از قطره هایی هم که در این زمینه تجویز میشه براش کارساز نبوده .
چند روز پیش هم بچه دوستم آزاده به دنیا اومد و اسمش رو بهار گذاشتن ولی متاسفانه زردی گرفته و حدود ٤٨ ساعت توی دستگاه قرارش دادن تا دیگه خوب شد .
ماهور دیگه حسابی بزرگ شده بطوریکه جغجغه اش رو دست میگیره و صداش رو در می آره و عروسکش رو هم میتونه دست بگیره و عصر ها هم که باباش از سر کار می آد دقیقا متوجه اومدنش میشه و برای باباش میخنده و وقتیهم باهاش بازی میکنه قهقه های بلندی میزنه . من هم که چندین کتاب براش گرفتم وقتایی که حال داشته باشه باهاش کار میکنم و همونطور که گفتم اگه حوصله داشته باشه حسابی توجه میکنه .